دارد امشب کربلا حالی عجب

دختری گریان و طفلی بی شکیب

دختری سر روی پای بابا داشت

چشم بر بابا ولیکن خواب داشت

یک نفر در حال قرآن خواندن است

یک نفر در فکر جنگ و ماندن است

یک نفر غرق نماز است و نیاز

غرق گریه ناله و سوز و گداز

یک نفر نیمه شب از شادی شراب

آن طرف پیچیده بانگ آب آب...

یک نفر لبریز از احساس بود

پاسبان خیمه ها عباس بود

یک نفر خار از زمین ها می کند

بوسه ها بر روی طفلان می زند

یک نفر در حال گریه بی قرار

می کشد در پشت خیمه انتظار

کینه های زار در دل داشتند

نعل اسبان را ز نو برداشتند
نقششان تنها به صورت بود و سر

فکر آنها فکر غارت بود و بر

کودک شش ماهه ای رفته به خواب

یک نفر آماده می سازد طناب

یک نفر گفتا زره مال من است!

گوشواره جزء اموال من است...

یک نفر گفتا اگر سر می بری

مال من تنها بود انگشتری...

یک نفر فکرش فقط گهواره بود

در پی یک جانماز پاره بود!

یک نفر می گفت دیدین یک طرف

لذت سر را بریدن... یک طرف...

هر چه باشد شور تنها امشب است

آخرین شام حسین و زینب است.

 

 




دسته بندی : امام حسین ,  عاشورا ,  محرم ,  بین الحرمین ,  یاران حسین (ع) ,   , 
برچسب ها :